کسب و کار اینترنتی
کسب و کار اینترنتی گرچه نقش اساسی اینترنت درهمه جای دنیا یکی است ولی وقتی سیستم به عنوان بخشی از سیستم اجتماعی به کارگرفته میشود، بطورکلی متفاوت است.درک این موضوع بسیارحائز اهمیت است. به یاد داشته باشید تکیه امروز ما برروی تحلیل مقایسهای کسب و کار الکترونیکی بین کشورهای آمریکا و ژاپن است یعنی اینکه چگونه فعالیتهای کسب و کار الکترونیکی این دو کشور با یکدیگر متفاوت است.قبل از هرچیز، اجازه دهید از پتانسیل اینترنت بگوییم. امروزه اینترنت تغییرات زیربنایی قابل توجهی در چگونگی انجام بسیاری از کارها به وجود آورده است. ما چگونه محصولات را خرید وفروش، اطلاعات را جمعآوری، ارتباط و تبادل معلومات را برقرار و جریان کارها را ساماندهی میکنیم. اینترنت سرعت فرآیندها را افزایش داده و مرزهای جغرافیایی را درهم نوردیده است و بویژه در انتظارات مصرفکننده که نقش عمدهای درخرده فروشیها دارد، تحولاتی به وجودآورده است. اساساً هزینه های جست وجوی اطلاعات ازطریق اینترنت تقریباً به صفر رسیده و بنابراین اگر بخواهید چیزهای معمولی را بفروشید، این خریدار است که همیشه برنده خواهد بود.به بیان دیگر، طرفهای فروشنده از نظر قیمت، کیفیت و خدمات با رقبای سختی روبرو هستند. زیرا موانع ورودی برای کسب و کار الکترونیکی نسبتاً پایین است و مشتریان میتوانند آنچه را میخواهند براساس دسترسی آسان به اطلاعات از راه مقایسه بدست آورند.تجارت اینترنتی در دهه ۹۰ درمعاملات خرید وفروش سهام آمریکا بسیار رایج شد. خط رقابتی اولیه از حق سرویس دلالی موجود فراتر رفت و برتمام بنگاههای معاملاتی موجود که متضمن هزینههای فراوانی بودند، سایه افکند. چنانچه ازطریق یک شرکت واسطهای خریدکنید، لازم است ازطریق نماینده آن شرکت وارد معامله شوید. ولی اگر از طریق اینترنت وارد شوید، دیگر نیازی به چنین نمایندگیهایی وجود ندارد، در نتیجه شرکتهای تجارتی اینترنتی قادر خواهند بود ازحق سرویس خود بکاهند. در دوره اول که تا نیمه دهه ۹۰ ادامه داشت، این رقابت درجهت کاهش هزینههای خدماتی به عنوان یک راهبرد کلیدی محسوب میشد. به عنوان مثال، در آغاز، شرکتها ۳۰درصد از هزینه های خدماتی را به علت استفاده از اینترنت تخفیف می دادند.پس از آن، این میزان تخفیف ازطریق رقابت به ۷۰ ،۸۰ و۹۰درصد و بزودی نیز بطورعلنی به حد اشباع رسید.سپس رقابت وارد مرحله دوم شد. دراین دوره رقابت، روی نرم افزار پیشرفته صورت گرفت. پس ازآن نرمافزارکمکی بیشتری که کاربری آسانتری داشت، توسعه دادند که به کمک آن سرمایهگذاران معمولی فرصت می یافتند سهام را بهتر انتخاب کرده و مورد تجزیه و تحلیل قراردهند. شرکتها دوباره، برای دورهای معین در رقابت با یکدیگر به خط پایان رسیدند. ولی مردم همچنان فکر میکردند. این حتی به فکر یک برنده جایزه نوبل هم نمیرسید که بتواند نرم افزاری کمکی با کاربری آسانتری توسعه دهد.بنابراین چنین رقابتی باز هم بازار را اشباع کرد، برای شرکتها دیگر جایی برای پیشرفت باقی نمانده بود. این بار رقابت تنها در بین بعضی شرکتهایی که درتجارت باقی مانده بودند پایان پذیرفت. خیلی از شرکتهای کوچکتر مجبور به کنارهگیری از بازار شدند.درتجارت اینترنت بهعلت ناچیز بودن موانع ورودی به تجارت اینترنت، جان سالم بهدر بردن کار آسانی نیست. این نیز مزیت اینترنت را برای مشتریان نمایانتر کرد. سرمایه داری آمریکا در برابر سرمایه داری ژاپن برای روشن شدن اختلافات بین سرمایهداری آمریکایی و ژاپنی و اینکه چگونه چنین اختلافاتی بر روی تجارت الکترونیکی تأثیر میگذارند، بد نیست تصویری از سرمایهداری پیشرفته را به عملکرد بدن انسان تشبیه کنیم تا به این طریق به تفهیم عملکرد خدمات چهارگانه یعنی: مالی، لجستیکی، منابع انسانی و اینترنت کمک کند. سیستم مالی را میتوان به سیستم گردش خون در بدن، صنعت لجستیکی را به سیستم دستگاه گوارش بدن، صنایع خدماتی را برای منابع انسانی به سیستم توسعه و بقای هورمونهای مختلف، صنعت اینترنت را به سیستم عصبی، صنعت تولیدی را به ماهیچهها و تحقیقات و توسعه را به مغز تشبیه کرد. ژاپن هنوز در بخشهای تولیدی و تحقیقات و توسعه بسیار پرتوان است. ولی بطورکلی درصنایع خدماتی چهارگانه اصلی فاقد هرگونه رقابت جهانی و طبیعتاً مغز و ماهیچهها نمیتوانند کل سیستم را به تنهایی حفظ کنند.مبارزه اصلی ژاپن در قرن بیست و یکم بر این است که چگونه بتواند رقابت جهانی را در این صنایع چهارگانه توسعه دهد.در میان صنایع خدماتی چهارگانه، سیستم مالی از بنیادیترین بخشها بهشمار میآید. اما عملکردهای سیستم مالی چیست؟ این بخش دارای دو عملکرد کلیدی است:اول تقاضا و جمعآوری سرمایه مصرفکننده بهطور گسترده و تبدیل آن به سرمایه صنعتی.این کار بانکها و شرکتهای سهامی است و دوم تهیه تمهیداتی جهت جلوگیری از خطر وارد شدن زیان به کسانی که در کار تجارت واقعی هستند. سیستمهای مالی را میتوان به دو طبقه تقسیم کرد. طبقه مالی مستقیم و طبقه مالی غیرمستقیم. آمریکا دارای طبقه مالی اول است. درحالی که تکیهگاه ژاپن بر روی دومی است.به تصور من اختلافات اساسی بین ژاپن و آمریکا ناشی از اختلاف در سیستمهای مالی مربوطه است.منابع مالی مستقیم یعنی جمعآوری سرمایه صنعتی از سرمایهگذاران به وسیله بازارهای سرمایهای. در منابع مالی غیرمستقیم، سرمایه مشتری به صورت سپردهگذاری از طریق بانکها جمعآوری میشود. در آمریکا تقریباً ۸۰ درصد سرمایههای صنعتی از طریق منابع مالی مستقیم تأمین میشود و فقط ۲۰ درصد از طریق منابع غیرمستقیم به دست میآید. بعبارت دیگر مردم در طبقات متوسط تقریباً ۵۰ درصد داراییهای شخصی خود را در سهام سرمایهگذاری میکنند که این اقدام به وسیله خود آنها انجام میگیرد، ۳۰ درصد از طریق مؤسسات مالی ترتیبدهنده طرحهای بازنشستگی، مالیات و غیره. آنها فقط ۲۰ درصد به صورت سپرده و پسانداز به بانکها میسپارند. سیر این سرمایهگذاری در ژاپن معکوس است: تقریباً ۸۰ درصد از سرمایههای صنعتی از منابع مالی غیرمستقیم و ۲۰ درصد از منابع مالی مستقیم تأمین میشود. به علت توسعهیافتگی اینترنت و متعلقات آن. فرض کنیم بتوانیم منابع مالی مستقیم را در ژاپن توسعه دهیم ولی انگار کار با این چیزها درست شدنی نیست، شاید به این علت که مردم خیلی سخت کار میکنند و برای آنها به ندرت وقتی باقی میماند تا به کار داد و ستد سهام بپردازند. در حال حاضر، چه مشخصات و ویژگیهای اصلی حاصل این اختلاف است؟ در مورد آمریکا، کل سیستم اجتماعی براساس مکانیسم بازار است و این سیستم برای عملکرد مکانیسم بازاری متکی به بازارهای سرمایه است. اگر بخواهید در آمریکا کسب و کاری راه بیندازید بهتر است به بانک مراجعه کنید چون گوش شنوایی برای حرفهای شما وجود ندارد. اول باید پولهای نقد خود را به کار خرید سهام انداخته و بعد برای قرض گرفتن نزد والدین، دوستان و غیره بروید. شما باید خودتان مشغول کسب و کار شوید تا بدین امید بتوانید به مرحله اصلی خرید و فروش سهام برسید. سپس بنیانگذار یک بنگاه اقتصادی شده و تبدیل به یک میلیونر شوید. این رؤیای تمام آمریکاییهاست.در مورد شرکتهای رسمی، مالکیت بنگاهها از آن سهامداران است. درنتیجه کار CEO بازگرداندن سودها به صاحبان یعنی سهامداران است. بنابراین مدیریت خیلی زیاد دلواپس قیمت سهام در کوتاهمدت است. این خود یک خلاق دینامیکی منابع است که منبع خارجی را به خود جذب میکند و منجر به توسعه خدماتی چهارگانه پیش گفته میشود. برای کارکرد مکانیسم بازاری، سیستم بایستی باز باشد. به علت باز بودن از طریق رقابت، آمریکا سرمایه و منابع انسانی را از سراسر جهان جذب میکند.از آنجا که منابع انسانی نیز از طریق بازارهای مختلف تجارت میشوند و از آنجا مردم میآیند و میروند، سیستم اجتماعی و اساس مدیریت بر روی بخش کارکنان حرفهای و چگونگی یکپارچهسازی این بخشها استوار است. درحالی که عوامل فوق هستند توانمندی آمریکا را تشکیل میدهند، آنها نیز روی دیگر سکه نقطه ضعف خود را دارند. اولاً این نوع سیستم فاقد فراگیری مستمر و پیوسته سازمانی است. تبادل اطلاعات و دانش فنی به طور طبیعی کاهش یافته و اگر چنین کنند، ارزش بازار سهام کاهش مییابد. مسأله دیگر مسأله طبقه متوسط است. برای کسانی که میتوانند رقابت کنند سیستم آمریکا ایدهآل است و برای اکثریت مردم که قادر به رقابت نیستند، سیستم رقابتی خیلی دشوار است. ژاپن بعد از شکستش در جنگ جهانی دوم متکی به منابع مالی غیرمستقیم شده است. از آنجا که مدیریت ژاپنی متغیرهای بیشتری در تولید سرمایه شرکتی نسبت به محیط آمریکا دارد، این نگرش را دامن زده که ژاپنیها تودار بوده و مدیریتشان براساس همکاریهای گروهی توأم با هرگونه عملکرد خدماتی در درون گروه است. در نتیجه نسبت به توسعه صنایع چهارگانه خدماتی در خارج از شرکتهای گروهی بازماندهاند، بویژه اینکه این امور در اینترنت و لجستیکی صادق است. فرض کنید شما به ژاپن آمده و وضعیتی را مشاهده کنید که در آن شرکتهای سونی و تویوتا و نظایر آنها هر کدام خط راهآهنهای خود را دارند و فکر کنید ژاپن کودن است،درست است؟ ممکن است برای شما خندهدار باشد، ولی نگاههای اقتصادی ژاپن در واقع در کلیه عملکردهای خدماتی خود اینگونه عمل میکنند. سوء تفاهم نشود، این بدان معنا نیست که ژاپن در دانش فنی مدیریت برای کیفیت در عملکردهای خدماتی از دیگران عقب ماندهتر است.این به زبان ساده یعنی اینکه کشور در توسعه مستقل صنایع خدمات جهانی بر حسب هزینه و کارآیی ناکام مانده است. اینکه چگونه میتوان بر این مسأله فائق آمد، بزرگترین چالشی است که ژاپن در قرن بیست و یکم با آن مواجه است. تأمین منابع مالی غیرمستقیم موجب بسته شدن سیستمها و تمرکز آن بر روی سیستم بانکی اصلی و حفظ متقابل سهام شدهاند. روی دیگر همین سکه، منابع مالی غیرمستقیم موجب نوعی از رقابت بینظیر در درون خود شده است. چون بنگاههای اقتصادی ژاپن از گزینههای بیشتری از تولید سرمایه بنگاهی برخوردارند، این بنگاهها توانستند یک نوع رابطه هماهنگ بین نیروی کاری و مدیریت به وجود آورند و این آنها را در یادگیری سازمانی و دانش فنی مدیریت ویژه یاری داده است. عامل دیگر تقویت بنگاههای کوچک و متوسط در ژاپن است. برای رقابتی بودن در صنعت، شما به سه چیز نیاز دارید: تکنولوژی برای داشتن این سه مورد و نیز کیفیت و قیمتهای رقابتی. در غیر این صورت حتی سونی و تویوتا هم نمیتوانند رقابت کنند.اینها به وسیله شرکتهای متوسط در ژاپن تأمین میشوند. در سیستم مستقیم، هزینه های سرمایه برای شرکتهای متوسط بیشتر است، چون خطرات سرمایهگذاری بیشترند. بدون سیستم مالی غیرمستقیم، خیلی از شرکتهای کوچک و متوسط ژاپنی نمیتوانستند شوکهای نفتی دهه ۷۰ را از سرگذرانده و دچار ورشکستگی نشوند. آنها توانستند بقای خود را حفظ کرده و فرصتی یابند تا بتوانند تواناییهای تکنولوژیکی خود را از طریق منابع مالی غیرمستقیم تقویت کنند. در اینباره نظرات موافق و مخالفی وجود دارند. ۸۰ درصد سرمایه از طریق منابع مالی مستقیم و ۲۰ درصد از طریق منابع مالی غیرمستقیم میتواند سیستم اجتماعی رقابتی زیادی را بهوجود آورد. آنهایی که نمیتوانند در آن رقابت کنند، متحمل ضرر و زیان میشوند. با جریان سرمایه بهطور معکوس، سیستم بیشتر بسته و غیرشفاف میشود. بنابراین توازن مطلوب چیست؟ مدیریت قرن بیست و یکمی دیگر نباید در قید و بند صفرها و یکها باشد، مسائلی که شما با آنها برخورد میکنید، پارامتری هستند، سعی کنید توازن ایدهآل را خود به وجود آورید.چگونه می توان در تجارت الکترونیکی پیروز میدان بود در کسب و کار الکترونیکی، بیشک آمریکا پیشتاز جهان است و شاید ۱۰ سال از بقیه جهان جلوتر باشد، ولی هماکنون سؤال این است که چگونه میشود به آمریکا رسید و سپس در کسب و کار الکترونیکی از او سبقت گرفت. باب کردن اینترنت در فعالیتهای تجاری همیشه این مزیت را دارد که در آن چیزها را در یک فاصله نزدیک به شما قرار خواهد داد، چیزهای خیلی دور از شما را به شما نزدیک و همه آنها را با هم بر روی یک صفحه در مقابل شما قرار خواهد داد. اگر انحصاراً از طریق e-mail با همکارانتان در ارتباط باشید، دیگر هیچ اختلافی بین شما و همکارانتان که در یک طبقه پایینتر از همان ساختمان هستند، با همکاران دیگرتان که در نیویورک هستند، وجود ندارد. وقتی درباره مزیتهای اینترنت از نقطه نظر سرعت، کاهش هزینه، کارآیی فوقالعاده و غیره بحث میکنید، نقطه نظر شما فقط به نیمی از تأثیرات اینترنت معطوف است. حال آنکه آنچه نادیده میگیرید، این است که در اثر استفاده همزمان از اینترنت چیزی را از بین میبرید. همانطور که قبلاً هم گفتیم، سیستم آمریکا بر روی بخش کارکنان حرفهای و چگونگی هموار کردن تداخلات تجاری با هدف اتحاد عناصر مختلف اجتماعی متکی است. در این سیستم اثرات نامطلوب اینترنت در ابتدا ناچیز است و بنابراین به طور کلی نادیده گرفته میشود. در ژاپن، اثرات نامطلوب قابل توجه است و نباید نادیده گرفته شود. این دقیقاً همان نکته راهبردی است که به وسیله آن میتوان در مبارزه کسب و کار الکترونیکی در برابر آمریکا فایق آمد. این نقطه نظر را میتوان از طریق Covisent و شرکت A که یک شرکت خودروسازی در ژاپن است، مورد بررسی قرار داد. بگذارید در ابتدا راجع به Covisent که یک شرکت تکنولوژی اینترنتی بوده و به وسیله دایمر کریسلر، فورد، جنرال موتورز، نیسان، رنو، کامرس وان و اوراکل جهت یکپارچهسازی صنایع اتومبیلسازی جهانی و با هدف کاهش قیمت، کارآیی و کیفیت بیشتر کوتاه کردن زمانهای راهبردی بازاریابی تشکیل یافته، توضیحی بدهم گرچه PSA، پژو و سیتروئن به این ابتکار عمل نپیوستند. در میان شرکت های خودروساز جهان، تویوتا، هوندا، فولکس واگن و بی.ام. و از این ابتکار سرباز زدند. در واقع کلیه این شرکتها از طریق اینترنت به وسیله شرکتهای قطعهساز به هم مرتبط شدهاند. مرکز اصلی آن در سوت فیلدآمریکا و شعب آن در آمستردام، توکیو و ریودوژانیرو قرار دارند. این یک شرکت مستقل است که سرمایه آن از طرف شرکتهای خودروساز مربوط تشکیل شده است. در شرایط واقعی Covisent عهدهدار انجام کارهای زیر است: برقراری سهولت ارتباط بین خودروسازان و تهیهکنندگان قطعات، کاهش اوقات سیکل تولید با ارائه اطلاعات زمان واقعی برای پشتیبانی در تصمیمگیری، در اختیار قرار دادن کلیه اطلاعات در درون سیستم موجود برای کلیه مصرفکنندگان. کاهش زمان تهیه وقطع هزینههای مربوط. در معرض دید قرار دادن برنامههای تولید در زنجیره تهیه قطعات به علت دسترسی آسان به اطلاعات مربوطه، کاهش موجودی و هزینههای حمل و نقل اولیه از طریق مدیریت کارآمد اقدامات لجستیکی، افزایش سرعت در پاسخ به نیاز مندیهای مشتریان، افزایش سرعت در انتقال اجزا، سیستم و زمان توسعه خودرو، سفارش تا تحویل و سرانجام افزایش سرعت در بهبود کیفیت. دامنه فعالیت Covisent بسیار گسترده است. این شرکت نه فقط در تهیه قطعات اتومبیل، بلکه در تمام مواد مصرفی مربوطه و محصولات و ماشینهای تولیدی و غیره نقش دارد. بدین علت، مشتریان در پی صرفهجویی کلی هم در قیمت و هم در زمان هستند. به عنوان مثال، گزارش شده است که یکی از اعضای شرکت با استفاده از Covisent بین ۲۰ تا ۴۰ درصد از نظر ابزاری برای دو نوع برنامهریزی تولید خودروهای آینده خود صرفهجویی کرده است. آنها نیز فقط در ظرف چند روز با استفاده از Covisent توانستند تعداد ۱۰۰۰۰ کامپیوتر شخصی را برای کارکنان در چهار قاره خریداری کنند. شرکت دیگری که عضو بود، توانست با استفاده ازCovisent مبلغ ۵/۱ میلیون دلار از کل هزینه احداث یک پروژه ۵ میلیون دلاری صرفهجویی کند. خلاصه اینکه، اثرات مثبت Covisent بسیار پر اهمیتاند. هز هزینههای ناپیدا در رابطه با استفاده از Covisent کدامند؟ من در رابطه با استفاده شرکت A از اینترنت برای مدیریت زنجیرهایاش و مقایسه آن با Covisent شرح خواهم داد. قبل از این مقایسه، اجازه دهید درباره فلسفه مدیریت شرکت A که از فرایند ((Just-in-time)) سودجسته بحثی داشته باشیم. به نظر من، فلسفه مدیریت شرکت A به بهترین وصف ممکن میتواند این عبارت باشد «تولید به میزان سرعت فروش دربازار» هزینههای انبارداری متناسب است با ارزش واحد قلم انبارداری. بنابراین آشکار است که گرانترین قلم انبارداری مربوط به محصول نهایی است. با تولید به میزان فروش، هزینه گرانترین انبارداری به حداقل ممکن میرسد. با استفاده از سیستم کشیدنی کابان «kaban)) )) دار ( استفاده از کارت در خط تولید برای نشان دادن وقتی که قطعات مورد نیازند)، کلیه عملیات تولیدی از طرف پشت یعنی جایی که تغذیه اطلاعات کاری از طرف پایین به طرف بالا ولی خط سیر مواد از طرف بالا به پایین است، سازمان یافته است. این اولین اصل درفرایند Jit است. با ریزش معکوس برروی کلیه عملیات، به منظور در اختیار داشتن سرعت مونتاژ نهایی که همزمان با سرعت فروش باشد، اصل Jit هر یک از مسیرهای عملیاتی را به یک قسمت مسیر بحرانی تبدیل میکند. اگر ظرفیت شما ۳ قلم در دقیقه باشد ولی فقط به دو قلم در دقیقه نیاز باشد، شما از ظرفیت مازاد برخوردارید. بنابراین کار شما برروی خط بحران قرار ندارد. بعضی منابع حذف میشوند تا کار به سرعت مورد لزوم رسیده و جریان مونتاژ نهایی حفظ شود. به عنوان مثال، ممکن است کارگری مازاد باشد و او را حذف کنید. اگر این کارگر نتواند در کار تولیدی دیگری به کار گرفته شود، هیچ کاهش هزینهای صورت نخواهد گرفت. به همین دلیل سیستم تولیدی شرکت A به کارگران چند مهارتی نیاز دارد. فرایند خط بحرانی شرکت A به تمام جاها از جمله تولیدکنندگان قطعات نیز کشیده میشود. وقتی آنها از کسب و کار الکترونیکی برای مدیریت زنجیرهای قیمت استفاده میکنند، نمیخواهند آن را تغییر دهند. شرکت A میتواند بگوید اگر این روابط بطور چشم بسته با سازندگان قطعات که به وسیله Covisent به وجود آمده است، شروع به کار کند بیشتر فرصتها از بین خواهد رفت. از طرف دیگر شرکت این را هم خوب میداند که نمیتواند اینترنت را نادیده گیرد. چنانچه شرکت A رقابت جهانی داشته باشد، هدفش به دست آوردن ۱۵ درصد از بازار جهانی است. برای دستیابی به چنین هدف بلند پروازانهای، استفاده از اینترنت اجتنابناپذیر مینماید. بنابراین شرکتA برای مدیریت زنجیرهای قیمت از کسب و کار الکترونیکی دولایهای استفاده کرده است، در لایه پایین استفاده از اینترنت به منظور انجام شرکا است. آنها شرایط مورد لزوم را برای همتا بودن در سایتشان آشکار میسازند، اگر شما تولیدکننده بعضی قطعات خودرو بوده و بخواهید به عنوان یک همتا پذیرفته شوید، باید تقاضای خود را از طریق این سایت دنبال کنید. در سایت اینترنت، یک اطلاعات پایه مقایسه قیمتی و یک لیست تقریبی ۲۰۰۰۰ قطعه ای از خودرو نمونهای وجود دارد. این قیمتها برای چانهزدن نیست، بلکه عددی است کلی، شما حتی به صحبت کردن با شرکت A هم نیاز ندارید. شرکت A دارای یک فرآیند مرجعی استاندارد است، اگر پاسخ آنها منفی باشد، دلیل آن را به شما خواهندگفت، اگر آنها فکر کنند شما از پتانسیل بالقوهای برخوردارید، آن را به اطلاع شما خواهند رساند و شما میتوانید به عنوان یک عضو جزیی در سیستم انتظاری شرکت A پذیرفته شوید. به منظور جهانی کردن آنچه با تهیهکنندگان داخلی ژاپن انجام دادهاند، شرکت A هماکنون در حال توسعه مراکزی جهت حمایت از تهیهکنندگان در اروپا، آمریکا، آسیا و غیره است. چنانچه متعلق به سیستم انتظاری شرکت A باشید، میتوانید در یک برنامه حمایت از مرکز شرکت کنید تا مهندسین شرکت A به کارخانه شما اعزام شده و راجع به مسائل کیفیتی، عملیات داخلی و کلیه موضوعات اساسی دیگر که به عنوان یک همتا مورد نیاز است، گفت وگو کنند. شرکت A هرگز هیچ قطعهای را از شما بدون ملاقات رو در رو نخواهدخرید. این بخشی از یک فرآیند سرندکاری است. چنانچه شما آن را شفاف کنید، میتوانید به عنوان یک تهیه کننده قطعات پذیرفته شوید. از آنجا که کلیه اطلاعات مربوط به واجد شرایط بودن آشکار میشود، حتی اگر در حال حاضر هم از تهیهکنندگان باشید و نتوانید هریک از شرایط مورد لزوم را برآورده کنید، ممکن است شما را اخراج کنند. به بیان دیگر، رقابت یعنی این. مافوق این لایه، آنها از یک شبکه درونی جداگانه برای فرایند فعالیتهای کسب و کار و در بین همتاهای پذیرفته شده جهانی خود برخوردارند. این شبکه درونی یک سیستم بسته است. محل سایتهای انبارداری و سطوح انبارداریشان برای کلیه قطعات مورد بحث را میتوان در یک زمان واقعی یا کامپیوتری پیدا کرد، راهبردی این مدیریت مشخصاً با covisent متفاوت است و از ضایع شدن بعضی عوامل مهم که ممکن است در اثر استفاده کورکورانه از اینترنت به وجود آید، جلوگیری به عمل میآورد. بنابراین، چنانچه فکر میکنید کامپیوتر میتواند کارهای مشابهی را با نرمافزارهای مشابهی انجام دهد و در هر کجای دنیا قابلیت کاربری یکسان دارد، کاملاً در اشتباهید. شما تنها به یک طرف سکه نگاه کردهاید. من شما را به نگاه کردن به هر دو روی سکه تشویق میکنم. در غیر این صورت قادر نخواهید بود در کسب و کار الکترونیکی به پای آمریکا رسیده و بعد آن را پشت سربگذارید. سعی کنید این طرف بالقوه مخرب را هم برای مشتریانتان مورد تجزیه و تحلیل قرارداده و بگذارید آنها به این نکته واقف شده و سپس نرمافزاری را طراحی کنید که بتوانید اثرات نامطلوب در استفاده از اینترنت را به حداقل ممکن برساند، در اینجاست که قادر خواهید بود، تا جای پایی در به دست آوردن مزیت رقابتی علیه شرکت نرم افزاری کسب و کار الکترونیکی آمریکا پیدا کند. چون چنین چیزی هرگز حتی به قوه مخیله آنها هم خطور نخواهدکرد. |